دوران بارداری
آترین نفسم ،عزیز دلم ..... تو دوران بارداری نی نی خوبی بودی و زیاد اذیتم نکردی ..... ولی ٤ ماه اول ویار خیلی اذیتم کرد ..... یادمه صبحهای زود موقع رانندگی خیلی سختی می کشیدم ....... ولی از ماه پنجم به بعد خیلی باهم خوش گذروندیم .... ما باهمدیگه چند تا مسافرت هم رفتیم و خیلی هم خوش گذشت ......... از هفته ١٢ بارداری که رفتم سونوگرافی و برای اولین بار خودت و تکون خوردن هات رو دیدم من و بابایی عاشقت شدیم .......البته من از همون روزهای اولم خیلی دوست داشتم مامانی .... من تا پایان ٣٥ هفتگی سرکار می رفتم ..... فقط گرمای تابستون و سنگینی وزنم بود که اذیتم می کرد ..... همکارام خیلی مراعاتم رو ...
نویسنده :
مامان مرضیه
13:35