آترین جون من آترین جون من ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
زندگي شيرين مازندگي شيرين ما، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات دخترم آترین

روزمرگی ها در اثنای سی و سه ماهگی آترین گلی

    این روز ها اینقدر قوه تخیلت زیاد شده که موندم طبیعیه یا نه ؟ با اینکه میدونم خیلی برا حافظه ات خوبه ............. مشکل اینجاست که بیشتر وقتها تو تخیلاتت با دوستات دعوات می شه   یکی از فانتزیهات اینه ،‌شروع می کنی به دویدن ومیایی می چسبی به من ، می پرسم چی شده ، با ترس و لرز می گی دزد اومده مامان ........   از صبح که پا میشی درخواست می دی که لپتاب رو روشن کن مامان میخوام شهر عسلی (سی دی آموزشی)ببینم .... یعنی اونقدر این برنامه رو دیدی که تمام مکالمات این زنبور ها رو از بر شدی ...... و مدام تکیه کلامهاشون رو تکرار می کنی   وقتی از اون خسته می شی سی دی سیندرلا ، بعد تر از اون مامان و...
25 فروردين 1393

سی و دو ماهگی آترین گلی

سلام و صد سلام به آترین شیرین زبونم ............. و خوانندگان محترم وبلاگش بعد از یه غیبت طولانی دوباره برگشتیم کلی حرف ناگفته دارم که نمی دونم باید از کجا شروع کنم .......... اسفند از راه رسید و دخترکم سی ودو ماهه شده ............ تو این مدت حسابی شیرین زبون شده و با حرفها و کارهاش همه رو متعجب و خوشحال می کنه ............ دخترک نازم  لحظه لحظه بزرگ شدنت رو حس می کنم و خوشحالم از اینکه روزهای قشنگ کودکیت داره به شادمانی سپری می شه ...... بیشتر اوقات سعی می کنی کارهای بزرگترها رو تقلید کنی مثلا ............. منم دامن بپوشم بدون جوراب مثل تو منم شال بپوشم مثل تو یا فلان شخص منم رژ بزنم مثل تو (البته خدا رو هزاران بار شکر ...
20 اسفند 1392

آترین و زبان انگلیسی

    چند روزی می شه که سعی کردم رنگها رو به زبان انگلیسی بهت یاد بدم .......... روزهای اول بصورت تفننی چند رنگ مثل آبی و قرمز و صورتی رو باهات تمرین کردم  ........... خیلی علاقه نشون دادی و از اون به بعد خودت مدام رنگها رو بهم نشون می دادی و سوال می کردی این به انگلیسی چی می شه یا بعضی اوقات بصورت مختصر می پرسی این چی می شه ..............     الان که این پست رو می نویسم ١٠رنگ رو به انگلیسی می شنا سی اولین رنگی که یاد گرفتی ........ آبی و بنفش و صورتی بود و به ترتیب بقیه رنگها قهوه ای ، سیاه ، زرد ، قرمز ، سبز ، سفید و نارنجی       خلاصش اینکه بازم آترین گلی مامان رو سر افراز کرد...
30 آبان 1392

آترین و اولین تجربه مهد کودک

  این روزها که مامان توی خونه است و فعلا قصد کار کردن نداره ، بهترین جا واسه آترین گلی توی خونه و کنار مامان مرضی تا اینکه واسه چکاپ رفتیم خدمت آقای دکتر طالبیان ........ ما گفتیم آترین جونی عاشق بازی با گوشی اندروید و لب تاپه  ............. خیلی به لوازم آرایش مامان علاقه نشون می ده ........... توی مطب دکتر سعی می کرد شال رو سر منو دربیاره و سر خودش بکنه .......  چه کنیم با این گل دختر ....ایشون فرمودند ،‌بچه باید با بچه بازی کنه  ،  اون مدام کنار شماست و از رفتار های شما الگو می گیره خلاصه اول و آخر کلام دکتر اینکه آترین جون رو بذارین مهد ......   از اونجایی که هنوز شما سه سالتون نشده و مامان مرضی...
16 آبان 1392

شیرین زبونی های گلی

    تولدت آغاز خوشبختی من است  و وجودت آرامش بخش قلبم بوییدنت یاد خدا را در دلم زنده می کند و نگاهت ترنم بهشت است   زیباتر ین هدیه خدا سلام   مدتهاست که بخوبی صحبت می کنی و جمله بندیهات کامل شدن ، امروز میخوام از تکیه کلامهات بگم میگی مثلا چی .......... یکی از تکیه کلامهای شیرینت اینه .......... مشکله مثلا ازت می پرسم آترین جونم چرا دوست نداری این شلوارت رو بپوشی ........ می گی  : مشکله من ، اینو دوست ندارم  یا اینکه می گم عزیزم چرا به بابا امیر سلام نکردی ، بوس ندادی بهش ......... می گی : مشکله من بوس ندادم .............. اونقدر ...
16 آبان 1392

گردو و پنیر

مطلبي كه براتون مينويسم بسيار مهم است.اگر كودكتان نميتواند گردو را بجود بهتر است گردو را رنده كنيد و با پنير مخلوط كنيد و به شكل توپ در بياوريد و با نان به كودكتان بدهيد. چرا بايد پنير را با گردو خورد ؟   پنير داراي كلسيم و گردو داراي فسفر است . كلسيم موجود در پنير براي اينكه جذب بدن شود نياز به فسفر دارد و اگر پنير همراه با گردو مصرف نشود كلسيم موجود در خون مقداري از فسفر مغز را بر مي دارد كه در نهايت موجب كند ذهني فرد خواهد شد . بنابراين پنير را با گردو و هنگام شب مصرف كنيد زيرا بهترين زمان جذب كلسيم و فسفر هنگام شب است .برگرفته از forum.parsiking.com ...
9 آبان 1392

آترین و اولین عکس سه در چهار

  سلام  و تبریک به دختر نازنینم   برای تمدید اعتبار دفترچه بیمه رفتیم ، گفتند دفترچه ایشون باید عکس دار بشه (مامان به قربونت ) به اتفاق رفتیم عکاسی و اینم اولین عکس سه در چهار خانم گل         ...
4 آبان 1392