آترین جون من آترین جون من ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
زندگي شيرين مازندگي شيرين ما، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

خاطرات دخترم آترین

احوالات ما و آترین گلی در اثنای هجده ماهگی

  این روزها شیرین و شیرین و شیرینی ......... احساس می کنم که بیشتر و بیشتر از قبل عاشقتم نفس مامان این روزها همه حرفهام رو متوجه می شی ، منو می فهمی و درکم می کنی .......... این روزها سعی می کنی باهام حرف بزنی و  بهم ابراز علاقه می کنی و این قشنگترین احساسیه که داشتم ..........   عروسک مورد علاقت همچنان آقا خرگوشه است ........ دلت می خواد باهاش بخوابی ، غذا بخوری و حموم بری حتی موقع رفتن به مهمونی هم گاهی با خودت می بریش ........   جدیدا به میمونی که یه موز تو دستش گرفته و با گرفتن موزش شروع می کنه به داد و فریاد علاقه نشون می دی (البته باید بگم که اولین بار حسابی ازش ترسی...
4 بهمن 1391

دخترم یک سال و نیمه شد

    سلام به گل دختر عزیزم  و همه خواننده های گل این وبلاگ         دوباره برگشتم با یه کوله بار از نانوشته های چند ماه گذشته .... کلام اول اینکه   ١٨ ماهگیت مبارک  زندگی مامان   روز شنبه ٣٠ دی ماه ٩١ بردمت برای واکسن ١٨ ماهگی  و آخرین واکسن دوران کودکیت رو هم زدی و فعلا خیال مامان راحت شد تا واکسن قبل از مدرسه ..........عسلکم با وجود اینکه یه آمپول حسابی به رون پای خوشگلت زده بودی بازم از تلاش و تقلا واسه دویدن و بالا پایین پریدن برنداشتی و خدا رو شکر که خیلی درد و تب شدید نداشتی     وزن عسل مامان در ١٨...
3 بهمن 1391

خبرهای خوب و کمی بد بعد از یه غیبت طولانی

سلام گل مامان سلام عزیز دلم سلام  نفسم ....... بعد از یه غیبت طولانی برگشتم عزیزکم .... یه مدتی نتونستم به وبلاگت سر بزنم و اونو آپ کنم و واسه این کارم دو تا دلیل موجه دارم گلم ..... اولیش که خبر بدیه ...... دزدیده شدن لپ تاب توسط یه دزد بی رحم و بی مروت که حسابی حالمونو گرفت ..... نمی تونی باور کنی که بخاطر این موضوع چقدر ناراحتم .... فقط و فقط بخاطر عکسها و فیلمهای دوران بارداریم ، نوزادی  و کودکی گلم که همه رو با عشق و علاقه خاصی گرفته بودم تا وقتی بزرگ می شی اونها رو ببینی و لذت ببری ....... چیری رو از دست دادم تجربه های تکرار نشدنیه ، واقعا متاسفم دختر نازنینم ...... تنها فیلم و عکسهایی که دارم تو موبایلهاست که در اسرع و...
30 شهريور 1391

دو روی سکه

آترین عسل تو مسابقه ی دو روی سکه شرکت کرده ....... قبلا از همه عزیزانی که بهش رای میدن تشکر می کنم...............   برای رای دادن به آترین به آدرس زیر مراجعه کنید .... w ww.koodakeman91.niniweblog.com ضمنا رای گیری از روز شنبه  14 مرداد ماه شروع می شه و فقط تا دوشنبه وقت دارید عجله کنید ......   یک روی سکه روی دوست داشتنی سکه     نمی خوام چشمون تو گریه کنه          می خوام این عمر دو روزه رو همش خنده کنی   ...
11 مرداد 1391

حال و هوای بعد از یک سالگی

سلام به دخمل نازم یه چیز مهمه که یادم رفته بود زودتر بگم اونم اینه که چند روزی هست که می تونی بابا بگی و متاسفانه زودتر فرصت نشد که برات بنویسم ...........فکر می کنم که 22 تیر ماه بود به اون روزی بر می گرده که بابا سعید یه ماموریت 5 روزه رفته بود اهواز .........  من فکر می کردم وقتی برگرده شما باهاش غریبی می کنی ولی وقتی که اومد نه تنها غریبی نکردی بلکه با خنده و آغوش باز ازش استقبال کردی ........ حتی بهش هدیه هم دادی و اونم بابا گفتنت بود گلم ............ البته روزهای قبلش هم می گفتی ولی به قول بابا سعید تصادفی .......... اما اون شب رو به سمت خودش در حالی که به سمتش می دویدی صداش زدی بابابابا ........... و حسابی دلشو بردی و خوشحالش...
7 مرداد 1391

آترین عابر بانک دار می شود

دختر گلم به دنیای الکترونیک خوش آمدی آترینم به پیشنهاد بابا سعید برات  حساب مسکن جوانان باز کردیم و گل دخترم در سن یک سالگی مسکن کارت دار شدی ........... من اولین باری که عابر بانک گرفتم 19 ساله بودم و دانشجو .......... از بانک صادرات آخه فسقلی شما مگه چند سالته که عابر بانک داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مامان قربون اسمت بررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررره عسللللللللللللللللللم   ...
7 مرداد 1391

آترین به آرایشگاه می رود

عسل مامان سلام عزیز دلم بالاخره من و بابا سعید تصمیم گرفتیم که  واسه مرتب کردن موهای خوشگلت  شمارو ببریم آرایشگاه ......... بعد از تحقیقات لازم قرعه به نام آرایشگاه کوکی افتاد ، شعبه غرب در سرزمین عجایب مرکز خرید تیراژه ..... شعبه غرب آَرایشگاه کوکی در سرزمین عجایب یک مکان مناسب برای نی نی هاست .......... منظورم تبلیغ کردن برای آرایشگاه نیست ولی بد نیست که مامان باباهای نی نی ها بدونن که یه جایی هست که می تونن نی نی هاشون رو واسه کوتاه کردن موهاشون ببرن که یک محیط کاملا کودکانه داره و افراد اونجا کاملا آگاه به ارتباط با بچه ها هستند و تازه یه عکس هم هدیه می گیرن  مثل این ،   گلم ق...
5 مرداد 1391

جشن تولد یک سالگی آترین

سلام به گلکم ، دختر عزیز یک ساله ام ، آترینم روز 5شنبه 29 تیر 91 جشن تولد یک سالگی ات رو برپا کردیم و فکر کنم که به همگی خوش گذشت ، جای اونهایی که نبودن خالی ........گلکم  روز جشن بخاطر صدای باند موزیک و صدای جیغ مهمونها گاهی می ترسیدی و گریه می کردی ....... بجز بغل مامان دیگه یغل کس دیگه ای هم نمی رفتی حتی مامانی جونی .......بخاطر همین مجبور شدم یک ساعت و نیم از جشن رو بدون شما برگزار کنم و شما رو فرستادم پیش دایی جونی ها و بابا سعید ........ البته فکر می کنم خودت هم اینطوری راضی تر بودی چون آرامش بیشتری داشتی و یه چرت هم زده بودی و بعد که همراه کیک تولد به مهمونی برگشتی سرحال تر بودی ......... عسلم اولین عکس در ساعت ٧:٥٣ روز ٢٩ تی...
4 مرداد 1391