آترین جون من آترین جون من ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
زندگي شيرين مازندگي شيرين ما، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات دخترم آترین

آترین به عروسی در شمال می رود

 آترینم ، مهربون مامان تعطیلات نیمه شعبان عروسی همکار باباجونی دعوت بودیم شمال ............ به اتفاق خاله مهرنوش و بقیه رفتیم............... گفتیم هم فال و هم تماشا یه عروسی می ریم و یه آب و هوایی عوض می کنیم ......حسابی خوش گذشت ، عروسی خوبی بود ، ضمنا مسافرت خوبی هم بود.... عکسهایی که می بینید با زمینه مشکی مربوط به جایگاه عکسه تو سالن عروسی .... فکر نکنید تو مسافرت بچه ها رو بردیم آتلیه      گل مامان تو عکس پایین حسابی خوشحالی و مشغول نانای و دست زدن  .... مامان فدات بشه قربونت بره الهی ........  و اما روز جمعه 16 تیر ماه آترین در کنار ساحل دریای خزر ............
17 تير 1391

اولین مسافرت به شمال در سال 91

تعطیلات هفته گذشته همراه دوستای باباجونی رفتیم رامسر ........... حسابی خوش گذشت ((جاتون خالی )) ......... عزیز دل مامان هم حسابی کیف کرد و از جنگل و دریا لذت برد ....... راستشو بخوای فکر می کردم اونجا اذیتم کنی ولی نه تنها اذیتمون نکردی بلکه حسابی هم  با آرنیکا و پارمیس بهت خوش گذشت ............ توی عکس بالا مشخصه که خیلی خوشحالی ........ عزیز دل مامان همیشه بخند که با خندیدن تو نفس می کشم ......... بیشتر عکسهای شمال تو دوربین خاله بهنازه ........... من چند تا عکس کنار دریا با دوربین خودمون ازت گرفتم که زیادم خوب نشدن ............ هانی  ببخشید یه کم تو عکس موهات به هم ریخته آخه حسابی باد میومد ........عکسه...
16 ارديبهشت 1391
1