آترین در اوایل شش ماهگی
دختر گلم هرچی بزرگتر می شی من و بابا جونی بیشتر عاشقت می شیم عزیزم
آترینم داره یاد می گیره بشینه ...... هورااااااااااا ...........
البته هر موقع می شینی همش حواست به پاهاته و دوست داری اونا رو بگیری واسه همین همش خم می شی رو پاهات ............
اینم عکس گلم موقع نشستن
تبریک می گم عزیزم .... این از اولین قدمهای مستقل شدنه .....
این روزها به محض اینکه روی زمین می ذارمت سریع برمی گردی روی شکمت و بلند می شی روی چهار دست و پا .... و سعی می کنی بری به سمت جلو ..... که اگه مواظبت نباشم ممکنه بخوری زمین ......
آفرین دخمل زرنگم..... آخه برای این کار خیلی زوده مامانی .... دیگه باید حسابی مواظبت باشم ... آخه ممکنه یه دفعه زیر مبل و میز سردر بیاری ............
ضمنا یاد گرفتی بیخودی می خندی و این کارت دل من و بابایی رو برده و ما هم با خنده های نازت می خندیم .....
گاهی سوار روروئکت می شی .......خیلی باهاش سرگرم می شی ......... ولی هنور خوب نمی تونی بشینی و خم می شی روی اسباب بازی ها........
اینم عکست