آترین به عروسی در شمال می رود
آترینم ، مهربون مامان
تعطیلات نیمه شعبان عروسی همکار باباجونی دعوت بودیم شمال ............ به اتفاق خاله مهرنوش و بقیه رفتیم............... گفتیم هم فال و هم تماشا یه عروسی می ریم و یه آب و هوایی عوض می کنیم ......حسابی خوش گذشت ، عروسی خوبی بود ، ضمنا مسافرت خوبی هم بود....
عکسهایی که می بینید با زمینه مشکی مربوط به جایگاه عکسه تو سالن عروسی .... فکر نکنید تو مسافرت بچه ها رو بردیم آتلیه
گل مامان تو عکس پایین حسابی خوشحالی و مشغول نانای و دست زدن .... مامان فدات بشه قربونت بره الهی ........
و اما روز جمعه 16 تیر ماه
آترین در کنار ساحل دریای خزر ........... هوای عالی و مطبوع ............
هانی اولین باری که گذاشتمت روی ماسه های ساحل خیلی خوشت نیومد و سعی کردی برگردی تو بغلم ....... یه دفعه ای افتادی و دستهات ماسه ای شد و گریه کردی ...... فکر نمی کردم که خوشت نیاد ............... بردم دستهاتو شستمو دوباره برگشتیم تا کم کم به اونجا عادت کردی .....
وقتی که رفتی توی آب احساس بهتری داشتی و انگار بیشتر از آب بازی خوشت اومد ........
گلم این عکس رو هم توی تراس ویلایی که گرفته بودیم خاله حمیده ازت گرفت .