دخترم یک سال و نیمه شد
سلام به گل دختر عزیزم و همه خواننده های گل این وبلاگ
دوباره برگشتم با یه کوله بار از نانوشته های چند ماه گذشته ....
کلام اول اینکه
روز شنبه ٣٠ دی ماه ٩١ بردمت برای واکسن ١٨ ماهگی و آخرین واکسن دوران کودکیت رو هم زدی و فعلا خیال مامان راحت شد تا واکسن قبل از مدرسه ..........عسلکم با وجود اینکه یه آمپول حسابی به رون پای خوشگلت زده بودی بازم از تلاش و تقلا واسه دویدن و بالا پایین پریدن برنداشتی و خدا رو شکر که خیلی درد و تب شدید نداشتی
وزن عسل مامان در ١٨ ماهگی : ١١ کیلو
قد عسلکم : ٨٣ سانتی متر
دور سر نازنینم : ٤٦.٥سانتی متر
البته خانم دکتر گفته وزنت یه کوشولو کمه
مهمترین چیزی که دلم می خواد اینجا ثبت کنم کلماتی که تو این سن می تونی بگی .........
مثلا
مامان
بابا
من
نه
دوجا ...... روژان
دا .......... دایی
پا ........ پارسا
ننی ....... نی نی
با ....... آب
با ......... باطری
با ....... باشه (توجه داشته باشید که هر با مناسب زمان خودش استفاده می شه )
ما ...... ماست
ته ....... تموم شد
تخ ........ تخت
دف ....... رفت
دش ........ چشم
دس ........ دست
دد ........... درد
تش ....... ترش
پا ........پا
مو .......... مو
مامان : گاوه می گه ؟ آترین : ماااااااا
مامان : ببعی می گه ؟ آترین : بع بع
مامان : پیشی می گه ؟ آترین : با یه صدای نازک (نع) منم نمی فهمم کدوم گربه ای اینطور میو میو کرده که آترینم یاد گرفته؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان : هاپو می گه ؟ آترین : آپ (البته باید لب خونی کنید چون صدایی نمی شنوید)