عکسهای جدید ..............
سلام به گل دختر شیرینم و همه خوانندگان این وبلاگ ..............
عکسهای جدید از عسل مامان ...............
این سارافون زیبا رو که می بینید تن آترین جونی ............... مامان مرضیه براش بافته ...............
برای دیدن بقیه عکسها و شیرین کاریهای عسل خانم به ادامه مطلب مراجعه کنید ..................
آترین و نظافت
من مشغول تماشای تلویزیون بودم که متوجه شدم آترین هراسون داره می ره توی کابینت آشپزخونه دنبال جارو دستی ............. گفتم چیزی نگم ببینم چکار می خواد بکنه ........ رفت و جارو دستی رو آورد و مشغول جارو کشیدن روی مبل شد ............. من متعجب نگاش می کردم ، آخه یه کم آبمیوه ریخته بود روی مبل ............ می دونست که اگه من بفهمم بهش تذکر می دم ............سریع می خواست صحنه رو از بین ببره ................. عزیز دل مامان ، فدات بشم من ، آخه با جارو ..............
منم رفتم و یه دستمال آوردم و بهش گفتم باید با دستمال پاک کنی نه جارو ( می دونید هر زمان که کیک یا بیسکوییت می خوره و می ریزه بهش می گم باید با جارو تمیز کنی ، بچم فکر کرده همه چیز با جارو دستی تمیز می شه ) مادر فدات بشه عزیزم
آترین و لپ تاپ
آترین علاقه خاصی به لب تاپ داره طوری که اگر ببینه نه خواب داره و نه خوارک واسه همین مجبورم مخفیش کنم .................. اگر ببینه اینطوری می شه ............
یه روز آفتابی بهمن ماه 91 دخملی رو بردم پارک محله واسه بازی ،حسابی کیف کردو خندید و بازی کرد ................ سرسره بازی و تاب تابی ..........
و اما آترین فنی می شود ...................
در عکس زیر آترین جونم مشغول تعمیر دستگیره کشوی خونه مامانیه .................. با پیچ گوشتی !!!!!!!!!! گاهی هم چنگال و چاقو از توی کشو برمی داره که درستش کنه .........
آترین و شیطنت هاش
یه زمانهایی می شه که یه دفعه می بینم از آترین خبری نیست می دونید کجا پیداش می کنم .......
اوایلش با جیغ بنفش من مواجه می شد (وای الان می افتی ) اما الان دیگه عادت کردم ............. فکر کنم در آینده بند باز بشه ..........
آترین و تماشای تلویزیون
همچنان وقتی می خوای تلویزیون تماشا کنی می ری نزدیک تلویزیون ............ زبون مامان مو دراورد اینقدر به شما گفت بیا عقب تر ، چشمهای خوشگلت ضعیف می شه ............. عینکی می شی ....
یه لحظه برگشتم دیدم رخ به رخ عمو پورنگ داری برنامه هزار و شصت و شونزده رو نگاه می کنی
گفتم یه عکس بگیرم بعد بیام بیارمت عقب
آترین و تاب
آترین و مهمانی خونه خاله الهام