آترین جون من آترین جون من ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
زندگي شيرين مازندگي شيرين ما، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات دخترم آترین

آترین و سیاست های رفتاری

1392/2/17 16:49
نویسنده : مامان مرضیه
203 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

گل دخترم ، نازنینم

 

همچنان شبها موقع خوابیدن مقاومت می کنی و  شیطنت و دوست داری تاصبح بازی کنی و هیچوقت نخوابی .........

 

موقعی که می گم دیگه باید بریم بخوابیم و کمی نور رو کم می کنم و می ریم به اتاقت واسه خواب ......... مدام به دستای خوشگلت به عروسکهات اشاره می کنی که مثلا

پو         رو می خوام ...... بهت میدم

خرگوشه ............ بهت می دم

خرسی ............. بهت می دم

.

.

خلاصه بعد کلی بازی می ریم تو تخت ............. روی پای مامان ......... اگر باهات بازی کنم همه چی  اوکیه

اما اگه شروع کنم به تکون دادنت و برات لالایی بخونم ، شروع می کنی به نق زدن

072.gif

 

 

خلاصه اینو برات بگم

 

دو سه شبی بود که تا من شروع می کردم به لالایی خوندن می گفتی آب .......... منم به ناچار از تخت می اومدم بیرون و بغلت می کردم و می رفتیم تو آشپزخونه و آترین خانم آب می خورد ،  گاهی منم آب می خوردم

دیدم انگاری ،‌شیطون بلای مامان راه فرار از خواب رو پیدا کرده واسه همین شب سوم قبل از خوابوندنش یه لیوان آب گذاشتم بالای تختش و رفتیم تو تخت و بر حسب عادت تا گفتم لالا لالا

باز آترین گلی گفت : مامان آب

منم با خنده لیوان آب رو از بالای تخت دادم دستش ........ از قیافش معلوم بود که اصلا خوشش نیومده بزور یه کم آب خورد و کمی بعد باز گفت ............ مامان  ، آب (یعنی مامان آب بخوره )

 

وای منو می گی تعجب

آخه پینوکیوی کوچولوی من کی این کلک ها رو یاد گرفتی عزیزم ...............چشمک

 

 

خدا جونم راضیم به رضای تو                      به خودت می سپرمشلبخند

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)