اولین سرماخوردگی دخترم

آترین نفسم ، عزیز دلم

خیلی متاسفم مامانی که تو این سن سرما خوردی ............ خیلی ناراحتم که نتونستم ازت خوب مواظبت کنم که اینقدر کوشولویی سرما نخوری عسلم ............ امیدورام که دیگه هیچ وقت دیگه مریض نشی دخملکم آخه مامانی اصلا طاقتشو نداره ..............

سه شنبه ٢٠ دی ماه ٩٠ یعنی وقتی که ٥ ماه و ٢١ روز از سنت می گذشت سرما خوردی گلم .........

با بی قراری و آبریزش بینی شروع شد و به سرفه کردن رسید که مجبور شدیم ساعت ٩ شب ٤شنبه ببریمت بیمارستان کودکان تهران ........... خیلی سخت بود وقتی می خواستم اولین آنتی بیوتیک عمرت رو بهت بدم..........

من و بابایی خیلی ناراحتیم که مریض شدی آخه خیلی مظلوم شدی عزیز دلم ......  دختر نازنینم خیلی خیلی دوستت دارم چون با اینکه مریض شدی خیلی ما رو اذیت نکردی خوشگلم........ ما دوتا خیلی ازت ممنونیم گلم .............

خیلی خیلی خیلی دوستت دارم عزیز دلمی

مامانی امیدورام که زودتر خوب بشی نازنینم چون ٥ شنبه موقع واکسن ٦ماهگیته ......