آترین جون من آترین جون من ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
زندگي شيرين مازندگي شيرين ما، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات دخترم آترین

شیرین زبونی های گلی

1392/8/16 10:39
نویسنده : مامان مرضیه
190 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

تولدت آغاز خوشبختی من است  و وجودت آرامش بخش قلبم

بوییدنت یاد خدا را در دلم زنده می کند و نگاهت ترنم بهشت است

 

زیباترین هدیه خدا

سلام

 

مدتهاست که بخوبی صحبت می کنی و جمله بندیهات کامل شدن ، امروز میخوام از تکیه کلامهات بگم

میگی مثلا چی ..........

یکی از تکیه کلامهای شیرینت اینه .......... مشکله

مثلا ازت می پرسم آترین جونم چرا دوست نداری این شلوارت رو بپوشی ........ می گی  : مشکله من ، اینو دوست ندارم 

یا اینکه می گم عزیزم چرا به بابا امیر سلام نکردی ، بوس ندادی بهش ......... می گی : مشکله من بوس ندادم ..............

اونقدر بامزه تلفظش می کنی که دلم میخواد قورتت بدم

 

 

تکیه کلام بعدی شما ................ آررررره (با تاکید روی حرف ر)

وقتی از کارها و خاطرات زمان گذشته برات تعریف می کنیم خیلی بامزه برمی گردی می گی : آره

مثلا

بابا سعید می گه آترین جونم وقتی نی نی بودی و گریه می کردی ، واست جغجغه تکون می دادیم ساکت می شدی ............. می گی : آررررررررررره

 یعنی عاشقتم

هرروز و هر روز خواستنی تر می شی و مهربونتر ............

یه روز واسه اینکه شیطون گولت زده بود و یادت رفته بود که ج ی ش ت رو به مامان نگفته بودی ، حسابی از دستت ناراحت شده بودم و اخمام تو هم بود ............. بعد از اینکه لباست رو عوض کردم ........ خودت رو بزور تو بغلم جا کردی و لپت رو به لپم چسبوندی و گفتی ، مامان همیشه باهام دوست باش ..........

منو میگی یعنی هر چی ناراحتی بود فرار کردو حسابی بغلت کردم و بوسیدمت و گفتم عزیزم همیشه دوست دارم  و باهات دوستم

 

 

خدا جونم شکرت

فقط کمکم کن تا بتونم در رفتار با این فرشته آسمونی صبورتر باشم .......

آمین

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

النا
9 خرداد 93 20:47
خیلی زیبا بود ممنونم