آترین و دنیای مهد کودک
سلام بعد از یه غیبت طولانی
دلیل خاصی نمی تونم واسه غیبت کردنم بیارم . فقط درگیریهای ذهنی و .......
خلاصه میریم سراغ اتفاقات مهم اخیر .............
این روزها آترین گلی حسابی خانمی شده واسه خودش و مستقلا به مهد کودک میره ....... حالا چی شد که اینچنین شد ..............
القصه ....... مامان مرضی مدتی بود که از خونه موندن خسته و کلافه شده و یه جورایی به برگشتن به محیط کار فکر می کرد ، از قضا یه پیشنهاد کارهمچین بگی نگی خوب به مامان مرضی میشه ...........
وبعد از کلی کلنجار رفتن با خودش و مشورت با بابا جونی و فلانی و بمانی .......
تصمیم می گیره که برگرده به محیط کار ...........
و آترین گلی ناز مامان باید بره مهد کودک ................ البته بصورت نیمه وقت و در ادامه روز در کنار مامان گلی
خلاصه اینکه آترین جونم از هفدهم خرداد نود و سه وارد دنیای رنگارنگ مهد کودک شد ..............
مهد کودک پیوند .... شاید مهد کودک فوق پیشرفته ای نباشه اما با وجود آدمای مهربون ، صادق ، زحمتکش و دلسوزی که داره تونست نظر منو جلب کنه تا بتونم 3-4 ساعت در روز نوگل عزیزتر از جونم رو به اونها بسپرم .......
خوشبختانه خیلی زودتر از اونچه که فکر می کردم به مربی مهربونش (نازنین جون )و محیط شاد و آموزنده مهد پیوند عادت کرد .................
دقیقا همون دو هفته ای که روانشناسان مهد پیش بینی می کردن زمان برد تا گل دخترم به اونجا عادت کنه و بدون هیچ عذر و بهونه ای حتی با میل و رغبت هر روز 8 صبح برای رفتن به مهد کودک از خواب بیدار بشه ..........
خدای بزرگ و مهربونم
ممنونم