شیطون بلای من
گل دخترم سلام و صد سلام این روزها حسابی شیطون بلا شدی ...... اومدم تا از شیرین کاریهای این روزهات برات بگم دیروز مشغول کار خونه شدم متوجه شدم خبری ازت نیست و صدات نمیاد ......... حدس زدم باز رفتی سراغ کیف لوازم آرایشم ( آخه این روزها خیلی به رژ یا سایه علاقمند شدی ) ............ یواشکی سرک کشیدم تو اتاق دیدم بععععععععله خانم رفتن بالای میز آرایش مامان ، خوشحال ،و یه دل سیر آرایش کردن و با یه خنده شیطنت آمیز به من می گی ............. زوژ زدم من موندم ، به این لبخند شیرینت بخندم ............ از ترس اینکه رفتی اون بالا و ممکن بود بیافتی ، جیغ بزنم یا اینکه...