دو خبر مهم و جدید
خبر اول : عسل مامان ٢ تا دندونهای بالاش همزمان بیرون زده
مبارک باشه هستی من .........
بعد از دو سه روزی تب و بی قراری و گریه های شبونه بالاخره سرو کله دو تا مروارید سفید دیگه تو دهن کوچولوی عسل مامان پیدا شد و حسابی من و بابا جونی رو خوشحال کرد ...........
البته یه کمی هم نگران از گاز گرفتن ها ........
و اما خبر دوم : شیطون بلای مامان داره قدمهای اول راه رفتن رو بر می داره ...........
عسلکم از روز جمعه ٥ خرداد ماه کاملا می شه پیشرفتت رو تو ایستادن و راه رفتن حس کرد .... هر شب از شب قبل مسلط تر قدم بر می داری گلم .......... نمی دونی چه لحظات شیرینه واسه من و بابا جونی وقتی که با ذوق و خنده دستهای نازت رو ول می کنی و بدون تعادل دو سه قدم به سمت ما می یای .......
این لحظات واقعا وصف ناشدنی هستند و فقط باید خودت تجربشون کنی تا بفهمی که ما تو این روزها چه حس متفاوت و خوبی داریم که ثمره عشقمون اینطور جلوی چشمانمون داره بزرگ می شه ، پیشرفت می کنه و مستقل می شه ........... خدای مهربون به داده هات شکر ....... به همسری مهربون و دوست داشتنی و فداکار و دختری فوق العاده صبور ،عزیز ،ناز و دردونه ،خواستنی و شیطون ..... شکر ......................
گلم دیشب حدود ١٥ ثانیه روی پاهای خوشگلت ایستادی و به محض اینکه یادت می افته که دستهات رو به جایی نگرفتی سریع می شینی و یا اگر به میز یا مبلی نزدیک باشی سریع به سمت اون می ری و اگر بیشتر از دو سه قدم باشه می افتی زمین ................ خودت هم خیلی از این کار لذت می بری و ذوق می کنی چون تا ازت می خوام که تاتی کنی یا برات می خونم آی سرپا سرپا سرپا شروع می کنی به خنده و با اشتیاق انجامش می دی.............
دیشب به همراه بابا جونی داشتیم فیلمهای نوزادی و ماههای گذشته رو می دیدیم ..... خیلی دوست داشتنی و ناز بودی ........ توی سه ماهگی واسه اولین غلتیدنت ذوق می کردیم و توی ٦ ماهگی واسه نشستنت و حالا واسه ایستادن و تاتی رفتنت .....نمی دونی چقدر شیرینه این دوران و نمی دونی چقدر دلم واسه این روزها تنگ می شه.............